يخ
گوشه اتاقش نشسته بود و زل زده بود به بيد پشت پنجره يه صبح سرد زمستوني بود اما سرديش نه براي برف و باد بود ، نه براي زمستون . وقتي تو چشام نگاه مي كرد منم سردم مي شد
وجودش يخ زده بود ، ديگه اون آدم هميشگي نبود . كسي كه حتي سردترين لحظه هام باهاش مثل يه روز بهاري مي موند. كسي كه بهم ياد داده بود شاد باشم ، حالا خودش تك و تنها گوشه اتاقش غمباد گرفته بود . اون تبديل شده بود به قالب يخ
خيلي وقته نه تنها حرفام شيطنت و سر زندگي نداره بلكه چشامم هم ديگه هيچ برقي از شيطنت توش نيست
آفتابگردون : اگه من شيطونم تو دو برابر من شيطوني -
وجودش يخ زده بود ، ديگه اون آدم هميشگي نبود . كسي كه حتي سردترين لحظه هام باهاش مثل يه روز بهاري مي موند. كسي كه بهم ياد داده بود شاد باشم ، حالا خودش تك و تنها گوشه اتاقش غمباد گرفته بود . اون تبديل شده بود به قالب يخ
خيلي وقته نه تنها حرفام شيطنت و سر زندگي نداره بلكه چشامم هم ديگه هيچ برقي از شيطنت توش نيست
آفتابگردون : اگه من شيطونم تو دو برابر من شيطوني -
1 Comments:
At Sunday, January 15, 2006 at 2:44:00 AM GMT+3:30,
Anonymous said…
salam chetori
khahar khoonde chetoreh (site to)
rasti doost dashti boro site www.tiny.com
pore akse...
matlabet ham besyar jaleb bood...
Post a Comment
<< Home