حرفهايي كه در دلم ماند

((... سرمایه های یک دل ، حرفهایی است که برای نگفتن دارد... ))

Tuesday, August 09, 2005

در آغوش نور

به من نشان دادند كه عشق تا چه اندازه حائز اهميت ، و در واقع والاترين و برترين احساس و انرژي ممكن است ! به راستي مشاهده كردم كه بدون عشق ، ما از هيچ ، نيز كمتر و ناچيزتريم ... ما روي زمين حضور داريم تا به يكديگر ياري رسانيم ، توجه و مهرباني ابراز داريم ، يكديگر را بفهميم و درك كنيم و سرانجام گذشت و اغماض داشته باشيم و ديگران را مورد بخشايش خويش قرار دهيم و به خدمت ديگران در آييم . ما به زمين آمده ايم تا براي هر موجودي كه در عالم فاني به دنيا آمده است ، احساس عشق و محبت داشته باشيم . ممكن است شكل و ظاهر دنيوي آنها به گونه اي باشد كه از پوستي سياه ، زرد يا گندمگون برخوردار باشند . ممكن است موجوداتي خوبرو ، زشت رو ، باريك اندام يا درشت هيكل و بالاخره فقير يا غني ، باهوش يا نابخرد باشند .
.اما مهمترين درس اين است كه آنان را صرفا از شكل ظاهري شان قضاوت نكنيم

تمام انسانهاي روي زمين ، دوست داشتني نيستند . اما هنگامي كه با شخصي رويارو مي شويم كه به سختي مي توانيم به او علاقمند شويم ، اغلب به اين دليل است كه چنين اشخاصي ، ما را به ياد صفت مخصوص يا چيزي در وجودمان مي اندازد كه از حضور آن ، به هيچ عنوان خرسند و راضي نمي باشيم . در آن لحظه دريافتم كه لازم است به دشمنان عشق بورزيم و هر گونه خشم و نفرت و حسرت و تلخي و كينه را از خود دور سازيم و سعي كنيم آنها را مورد بخشايش و گذشت خود قرار دهيم .
تنها چيزهايي كه قادرند روح را نابود سازند و لطافت آسماني آن را از ميان بردارند ، همين احساسات منفي هستند . بعدها ، لازم خواهد بود تا هر انساني توضيح دقيقي از علت برخورد و تنش هاي گوناگون خويش با ديگران ، به خداوند عالم تقديم دارد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

 


FREE Hit Counters!