رام
باز امشب وحشی شده ام ٬ هيچ نگاهی نيست تا رامم کند ٬ هی بر جريمه هايم اضافه می کنم. نترس !! از هجوم حضورم ، چیزی جز تنهائی با من نیست
پ.ن. تو چرا نا آرومی؟
پ.ن.پریم
دلت از اون دلای قدیمی از اون دلاست ؟ که می خواد عاشق کش و پا روی دنیا بذاره ؟
می روی سوی جهانی که در آن همه موسیقی جان است وگل افشانی نور ؟
گلنسا جونت تو شالیزاره ، برنج می کاره ، می ترسی بچاد ؟ طاقت نداره ؟
من شب و از تو گرفتم ؟ من تو رو دادم به خورشید ؟ من برم سفر سلامت ؟ غمت رو نخورم که دوریم واست شده عادت ؟
گلنسا جونت تو شالیزاره ، برنج می کاره ، می ترسی بچاد ؟ طاقت نداره ؟
من شب و از تو گرفتم ؟ من تو رو دادم به خورشید ؟ من برم سفر سلامت ؟ غمت رو نخورم که دوریم واست شده عادت ؟
3 Comments:
At Monday, September 4, 2006 at 3:35:00 PM GMT+3:30, Anonymous said…
همیشه میدانم رامت که باشم یک افسار میخواهم چون که بسیار وحشی ام!!
At Sunday, September 17, 2006 at 11:51:00 PM GMT+3:30, ... said…
http://www.alborznews.net/shownews.asp?dr=tr1&u=7113
At Friday, September 22, 2006 at 7:35:00 PM GMT+3:30, Anonymous said…
به هر حال اینم روشیه!
Post a Comment
<< Home