حرفهايي كه در دلم ماند

((... سرمایه های یک دل ، حرفهایی است که برای نگفتن دارد... ))

Friday, April 28, 2006

جيرجيرك ها

وقتي مهتاب از دريچه اتاقم اومد تو
جيرجيرك ها شروع كردند به خوندن
شاخه گل سرخي كه از پس ديوار سرك مي كشيد
قد كشيد و قد كشيد ، اون هم از دريچه اتاقم اومد تو
ديگه تنها نبوديم ، گل گفتيم و شنفتيم
" او از بي وفايي بهار مي گفت و من از جور زمستان "
: يك دفعه زمين لرزيد و آسمان تپيد ، كسي داد زد
"! ... اين جا دو نفر با هم خلوت كرده اند "
لحظه اي بعد من بودم و مامور و گل سرخ
آنجا بود كه فهميدم چرا جيرجيرك ها هيچ وقت به زمستان فكر نمي كنند
پ.ن. اون دوست عزيزي كه لطف كردن و كامنت گذاشتن ، جواب كامنتها رو دادم

3 Comments:

  • At Friday, April 28, 2006 at 8:01:00 PM GMT+3:30, Anonymous Anonymous said…

    http://ayene.com/012tarane/ava.swf

     
  • At Sunday, April 30, 2006 at 8:46:00 PM GMT+3:30, Anonymous Anonymous said…

    salam baz baz salam merci az javabe kament hagh ba shomast. baz az khondane shere shoma lezat bordam

     
  • At Saturday, May 6, 2006 at 6:55:00 PM GMT+3:30, Anonymous Anonymous said…

    خواهي که جهان در ان اقبال تو باشد خواهان جهان باش که خواهان تو باشد//..دوست عزيزسلام اميدوارم هرجا هستي سلامت و موفق باشي بي صبرانه منتظرحضورشما و دوستانتون در سري جديد سايت سرزمين دورهستم..لحظه ها بکام...ياحق

     

Post a Comment

<< Home

 


FREE Hit Counters!