ايستادن ، بيرون از پناهگاه تو
بيرون پناهگاهت مي مانم و درون را نگاه مي كنم
در حالي كه در اطرافم ، از هر سو ، بمب مي ريزند
تو در داخل پناهگاهت چقدر سرحال و در امان و خوشحال به نظر مي آيي
آيا گفته بودم كه من به اين چيزها توجه مي كنم ؟
آيا گفته بودم كه چه شگفت آور هستي ؟
و چقدر ناراحتم كه از هم جدا شده ايم
عزيزم ، من بيرون پناهگاه تو ايستاده ام
اما اميدوارم كه در قلب تو باشم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home