! و پاييز
وپائیز برگی دیگر بر دامن غم دار طبیعت به یادگار گذاشت. برگی که از پائیز تنها زردی و عریانیش را به میراث برد و لگدمال شدن را آموخت زیرپای عابرانی که به صدای شکستن استخوانهایش می خندیدند.و باد سرودی سرد تر از تاریکی در گوش زمان زمزمه کرد و تاریخ به زیور ضجه ای کودکانه آراسته گردید. نیمه پائیز بود, نیمه آبان, نیمه تمام داستانهای بی پایان, نیمه افسانه تنهایی, نیمه
...

و توي يه روز برفي زمستون تموم شد
و اين بود معناي جان كندن
<< Home